خیانت
 
ارزوهاي مرده...
 
 

 

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 
-  می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

 

-   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

 

-   نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

 

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

 

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !




نظرات شما عزیزان:

حادثه
ساعت15:24---29 فروردين 1390
خیلی جالب بود.وبلاگ زیبایی دارین.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, :: 13:0 :: توسط : رضا

درباره وبلاگ
زندگي يك بازي دردآوراست/زندگي يك اول بي آخراست/زندگي كرديم واما باختيم/كاخ خود را روي دريا ساختيم/لمس بايدكرداين اندوه را/بركمربايد كشيد اين كوه را/زندگي را با همين غمها خوش است/باهمين بيش وهمين كمها خوش است/باختيم وهيچ شاكي نيستيم/برزمين خورديم وخاكي نيستيم... rezahatame@gmail.com
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ارزوهاي مرده... و آدرس chashmak.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 70
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 93
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 55836
تعداد مطالب : 82
تعداد نظرات : 177
تعداد آنلاین : 1